توجه : اگر که بررسی بازی Mafia 1 را مطالعه نکردید به شما پیشنهاد می کنیم که در ابتدا برای درک بیشتر داستان بازی آن را مطالعه کنید. با بررسی بازی Mafia 2 همراه GATG باشید.
داستان بازی Mafia 2
داستان ( بخش 1 )
ویتو اسکالتا متولد سال ۱۹۲۵ در شهر سیسیل ایتالیا شهری که به گفته خیلی ها مهد جرم و جنایت و زادگاه مافیا هاست دیده شد. علاوه بر خودش یه خواهر بزرگتر هم به اسم فرانچسکا داشت.
پدرش مثل بقیه شهروندان برای نجات آینده خانواده اش تمام دار و ندارشو میفروشه تا به شهر رویایی امپایر بِی پایتخت امریکا مهاجرت کنه. شهر امپایر بی در نگاه اول خیلی رویایی تر از تصور انها بود اما گرونی و پیدا نشدن یه کار خوب برای پدر و البته خرج کردن تمام در امد ها در قمار و خرید الکل خیلی زود رویای امریکا رو به کابوس تبدیل کرد.
چند سال بعد و توی ۱۸ سالگی ویتو دوستی به اسم جو باربارو پیدا میکنه که اونم مثل خودش اوضاع مالی خوبی نداشت. اونا تصمیم میگیرن برای بهتر کردن اوضاع مالی خانواده به یه جواهر فروشی دستبرد بزنن. انقد ضایع و تابلو این کارو انجام دادن که پلیس فهمید و دنبالشون افتاد.
البته جو تونست با جواهرا فرار کنه اما ویتو دستگیر شد. ویتو ۲ تا راه بیشتر نداشت یا به زندان بره یا بخاطر بلد بودن زبون ایتالیایی به عنوان سرباز امریکایی به سیسیل بره و اونجا با نازی ها بجنگه. ( که راه دوم رو انتخاب می کنه ) ویتو دو سال بعد داخل یه ماموریت مجروح میشه و به امپایر بی برمیگرده تا هر وقت خوب شد دوباره به جنگ برگرده.
داستان ( بخش 2 )
وقتی برمیگرده با رفیق عزیز تر از جونش یعنی جو رو به رو میشه و جو اونا به یه بار میبره و به اون میگه که یه رفیق تو کار جعل اسناد داره و دیگه نمیخواد به جنگ بری. همون شب ویتو بعد از دو سال دوری به خونه بر میگرده اما دیگه خبری از پدر نیست چون اون مرده.
فردا اون روز وقتی ویتو میگه به لطف جو دیگه قرار نیست به جنگ برگرده مادرش میگه که هیچ دوست نداره اون با جو بگرده و باید بره پیش اقا پاپالاردو بره مردی که پدرش برای اون کار میکرد.
در ادامه وقتی ویتو از خونه میاد بیرون یه مرد قلچماق رو میبینه که داره سر فرانچسکا داد میزنه بعد از این که ویتو دهن اون مرد رو مورد عنایت قرار میده متوجه میشه که پدر قبل از مرگ ۲۰۰۰ دلار بدهی به بار اورده و باید خیلی زود اون پول رو بپردازن. بخاطر همین ویتو میره پیش جو تا ببینه چجور خاکی باید به سرش بریزه.
جو میگه ۲۰۰۰ دلار پول خیلی زیاده و تنها راه به دست اوردنش انجام کار های پر خطری هس که هیچ کس قادر به انجامش نیست. اونا بعد از گرفتن برگه جعلی معافیت ویتو از رفیق جو میرن پیش مردی به اسم مایک فروسکی تا در ازا دزدین یه ماشین از سیاه پوستا به اون ۴۰۰ دلار پول بده.
داستان ( بخش 3 )
چن روز بعد ویتو با صدای زنگ از خواب بیدار میشه. وقتی تلفن رو برمیداره مادرش پشت خطه و میگه رفتی پیش پاپالاردو یا نه که نه ما نرفتیم. وقتی میریم بندر پیش پاپالاردو و خودمونو معرفی میکنیم میگه شعل چندان خاصی برات ندارم فقط توی کارگاه نزدیگ ۲۰ تا جعبه هست که اگه اونا رو جا به جا کنیم پاپالاردو خان اطف میکنه و ۱۰ دلار به ما میده.
این بخش به قدری کسل کننده هست که بعد از بار زدن دومین جعبه خودتون یه فاک به گیم میدیدو میرین پیش استیو و میگین اگه برا باربارو کار کنم ۱۰ برابر اینجا پول در میارم وقتی استیو اسم باربارو رو میشنوه اونو برمیگردونه پیش پاپالاردو اونم بعد از یه تماس با جو به اون میگه که ماهیانه کارگرا رو جمع کنه و دستمزدشو بگیره.
وقتی برمیگرده پیش پاپالاردو اون به ویتو میگه که جو زنگ زد و گفت توی بار منتطرته. وقتی ویتو میره اونجا جو میگه منتطر یه یارو به اسم هنریه که قراره کلی کار پرسود براشون بکنه. وقتی هنری میاد میگه این روز بنزین خیلی گرون شد و بخاطر همین یه سری بنزین توی ساختمون امور مالی دولت هست که اگه ویتو اونا رو بدزده به اون ۶۰۰ دلار میده.
بعد که ویتو بعد از کلی دردسر و مخفی کاری اون جا میره میگه که این سهاما تاریخشون مال فرداستو اگه نتونیم تا ۱۲ شب به پمپ بنزین نفروشیمش خلاصه همه چی پشم. بعد از اینکه از تمام پمپ بنزینا میفروشیمشون بر میگردیم خونه جو و شب خوش.
داستان ( بخش 4 )
فردا صبح ویتو بر میگرده به بار پیش جو و هنری. اینجا اولین باری هست که با لوکا گرینو اشنا میشیم. لوکا خیلی عصابانی داره پای تلفن داد میزنه و میگه باید پول منو پس بدید و قطع میکنه بعد هم میاد پیش هنری و میگه که انجامش بده.
بعد از اون هنری میگه که یکی از جواهر فروشای شهر مبلغ زیاد پول به لوکا بدهکاره و قصد نداره پولو بگردونه بخاطر همینم ویتو که قراره برای در اوردن ۲۰۰۰ دلار پول قراره هر کاری بکنه شب با جو به مغازه اون یارو میرن و ویتو خیلی سوسکی وارد اونجا میشه و با جو تا اون جایی که میتونن غارت میکنن تا اینکه یه مشت عراضل که معلوم نیست از کدوم غار اومدن با ماشین میکوبن تو جواهر فروشی تا دزدی کنن که رهبرشونرهبرشونبرایان اونیل یه عراضل و اوباش ایرلندی امپایر بی که با ورود غرور آفرینش همه پلیسا رو خبر کرد و با اومدن پلیسا اونیل و افرادش گیر میوفتن اما ویتو و جو به سختی از بالا پشت بوم با جواهرا فرار میکنن.
داستان ( بخش 5 )
روز بعد که دوباره میریم رستوران با لوکا همنشین میشیم و لوکا که از دزدی دیشب ما خوشحاله میگه که ما به افرادی مثل تو نیاز داریم. نکته ای که باید بگم اینه که لوکا و هنری هر دو عضو گروه یکی از سنگدل ترین مافیا شهر یعنی البرتو کلمنته هستن.
هنری میگه به دستور کلمنته ما باید یه مرد چاقو بکشیم که چندان کار اسونی نیست چون اون یارو کلی بادیگارد داره و برا این کار به machine gun mg42 استفاده کنیم.
نکته ای که شاید ناراحتتون کنه اینه که ویتو بدون حتی پرسیدن یه سوال که اون کیه یا چی کارا کرده قبول میکنه. اینجا سر اغاز تبدیل ویتو به یه ادم بی رحمه البته خودتون میدونید اگه به خاطر اون ۲۰۰۰ دلار کوفتی نبود ویتو هرگز مسیر زندگی ویتو اینطور رقم نمیخورد. خلاصه بعد اینکه ویتو machine gun mg42 رو تهیه میکنه پیش جو و هنری که جلو محل کار اون یارو هست کمین کردن میره.
بعد از کلی فایت و ترکوندن و کشتن ادما بلاخره این سه تا اون مرد خیکی رو گیر میارن. اما موقع کشتن اون هنری خیلی جلو میره و اون که اسلحه داشته به اون شلیک میکنه اما بعد از اینکه ویتو و جو اونو میترکونن هنری رو به دکتر میبرن و در عوض هنری هم کل پول مورد نیاز رو به ویتو میده. اونم اونو به فرانچسکا میده. بعد هم جوون ۲۰ ساله ما بلاخره یه شب میتونه سر راحت رو بالشت بذاره.
داستان ( بخش 6 )
اما طولی نمیکشه که چن روز بعد سر و کله پلیس پیدا میشه و اونو بخاطر فروش غیر قانونی همون کپن های بنزین بازداشت میکنن. هیچ کاری از دست وکیل ویتو و جو بر نمیاد و اون به ۱۰ سال حبس محکوم میشه.
روز های اول حسابی به ویتو سخت میگذشت تا اینکه اون یه نامه از طرف جو دریافت میکنه که فردی به اسم لئو گالانته رو پیدا کنه و بهش بگو که از طرف کلمنته اومدی و تا ازت محافظت کنه. وقتی دنبال لئو میگردیم با همون دزدی که تو جواهر فروشی بود یعنی اونیل رو به رو میشیم که حسابی فکر انتقام تو سرش هس و بعد اینکه باهاش درگیر میشیم هر دو تا مونو میندازن توی انفرادی. اما دو روز بعد سر و کله خود لئو پیدا میشه و میگه دنبال من میگشتی؟ ویتو میگه من از افراد کلمنته هستم و اما لئو بعد از شنیدن اسم کلمنته میگه گور بابای کلمنته مردک دزد.
اما از مبارزه ای که با اونیل کردی خوشم اومد. لئو اونو پیش پاپی دست راست خودش میبره و میگه ویتو رو برای مبارزات آماده کنه. بعد از شکست دادن چن تا از شاخای زندان ویتو خودشو حسابی تو دل لئو جا میکنه. حالا که ویتو داره به زندان عادت میکنه خواهرش به ملاقات اون میاد و میگه داره با فردی به اسم اریک ازدواج میکنه.
اما از اون طرف مادر به شدت مریض شده و اصلا حال خوبی نداره. قهرمان داستان ما که حالا دستش از همه جا کوتاه هس به خواهرش میگه که بره پیش جو و هر چقد پول میخواد از اون بگیره تا حال مادر رو خوب کنه.
داستان ( بخش 7 )
یک هفته بعد پس از اینکه ویتو با ۳ تا مرد گی که میخواسن بهش تجاوز کنن درگیر میشه و حسابی کتکشون میزنه به انفرادی انداخته میشه. توی انفرادی اما ویتو با یه نامه رو به رو میشه که دنیا رو براش تاریک تر میکنه. توی اون نامه نوشته شده بود که مادر به خاطر بیماری فوت کرده.
بعد از انفرادی وقتی ویتو میره پیش لئو و پاپی میبینه صورت پاپی حسابی زخمی شده متوجه میشه که اونیل اونو تنها گیر آورده و حسابی دهنشو صاف کرده اما حالا ویتو رو فاز بر میداره و میره سراغ اونیل و توی یه فایت نفس گیر اونیل رو با چاقوی خود اونیل میکشه.
حدود ۶ سال میگذره تا اینکه لئو قراره آزاد بشه و اون میخواد به خاطر کارایی که براش کردیم ما رو هم آزاد کنه. لئو پیشنهاد میکنه که با افراد کلمنته کار نکنیم چون اونا آدمای عوضی بیش نیستن و علاوه بر کلمنته دو باند دیگه کارلو فالکون و فرانک وینچی هم به امپایر بی حکومت میکنن.
داستان ( بخش 8 )
چند ماه دیگه میگذره و توی سال ۱۹۵۱ ویتو اسکالتا ۲۶ ساله با پارتی بازی لئو میتونه آزاد بشه. در صورتی که کشور های اروپایی بخاطر عوارض جنگ جهانی دوم حسابی ضرر کردن و کلی کشته دادن و باید همه چی رو از نو بسازن این آمریکا بود که حسابی ترقی کرده بود امپایر بی به یکی از مدرن ترین شهر های اون زمان تبدیل شده بود.
ویتو که حالا چیزی برا از دست دادن نداره پیش رفیق جون جونیش جو میره و میگه که میخوام با تو کار کنم. بعد از یکم سر و سامون دادن اوضاع و خریدن یه خونه ما با ادی اسکارپا آشنا میشیم. امشب قراره بخاطر آزاد شدن ویتو میخوان جشن بگیرن و کلی حال کنن هر چند ادی میگا نذارید من زیاد زهر ماری بخورم.
اما آخر ادی و جو هر دوتاشون انقد الکل میخورن تا مثل چی حالشون بد میشه. تازه ادی جان اسکارپا لطف کرده زده یه کارآگاه رو کشته و ما باید ببریم اونو دفنش کنیم. خالصه با هر زور و زحمتی که هست ما این جنازه رو دفن میکنیم و ادی و جو رو صحیح و سالم به خونشون بر میگردونیم.
داستان ( بخش 9 )
صبح روز بعد جو با یه کامیون پر از سیگار میاد سراغ ویتو تا با فروششون یکم پول به جیب بزنن. بعد از اینکه ویتو و جو به مفنگی های محله عمه منم سیگار فروختن سر و کله چهار تا دونه مزدور مفتش پیدا میشه که میگن چون اینجا محله ماست و سند داریم و برا بابامونه باید ۱۰ تا از این جعبه سیگارا هم به ما بدین.
جو هم که اهل باج دادن و اینا نیست میگه زر نزن و خلاصه دعوا میشه کامیونم آتیش میگیره و جو میزنه یارو رو میکشه و دردسر جدید شروع میشه. وقتی به ادی زنگ میزنیم میگه اتفاقن این اراضل برای پاپالاردو هم شاخ بازی در اوردن و بهتره برین پیش استیو.
در ادامه وقتی میریم پیش استیو یه نیو فیس میبینیم به اسم مارتی که یکی از دوستای قدیمی جو به حساب میاد که خیلیم بچه با حالیه. بعد از اینکه با استیو یه تیم تشکیل میدیم حمله میکنیم به محل اون پلشتا و حسابی هست و نیستشونو نابود میکنیم.
داستان ( بخش 10 )
روز بعد ما با یکی از بزرگترین مافیای شهر یعنی کارلو فالکون ملاقات میکنیم که معلوم میشه ادی هم یکی از دستیارای اون بوده و حالا یه معموریت خیلی مهم به عهده ویتو اسکالتا گذاشته میشه. ادی میگه چن وقت پیش دو تا از مهم ترین افراد ما رو دزدیدن و ما به شدت به لوکا که برای کلمنته کار میکنه شک داریم و خود ویتو هم کم از دست کلمنته و لوکا زخم نخورده.
حالا وظیفه ما اینه که بریم و چک کنیم که ببینینم آیا لوکا به این قضیه ارتباطی دره یا نه که داره خوبشم داره بعد از تعقیب کردنش به یه کشتار گاه میرسیم که بعد از سوسکی وارد شدن از طریق فاضلاب و بوی شت گرفتن میبینین که بله لوکا داره از اون دو نفر بازجویی میکنه.
اونقدر ویتو بوی شت میداد تا آخر همه فهمیدن و بعد از کشتن یه گوردان آدم و گیر انداختن لوکا. ویتو لوکا رو با این دوتا دوستمون تنها میذره تا خودشون حسابی حالشو جا بیارن. حالا که ویتو تمام معموریت هاشو بدون هیچ کم و کاستی انجام داد کارلو فالکون کل اعضای خانواده مافیا از جمله لئو رو دور هم جمع میکنه و قراره که ویتو اسکالتا قهرمان داستان ما عضو جدیدی از مافیای امپایر بی باشه.
ویتو اون شب حسابی خوشحال بود و به خودش افتخار میکرد و از نظر خودش بالاخره یه فرد مهم هر چند اشتباه اما تعصیر گذار توی جامعه شده بود. ویتو هر چند از راه خلاف اما بعد از ۸ سال جون کندن برای این و اون بالاخره تونست ره ۱۰۰ ساله رو یه شب طی کنه و حالا هر چیزی که زمانی حسرت داشتنش رو میکشید و براش خیلی ارزش قایل بود و در اختیار داشت. مقام جدید خونه جدید ماشین جدید اما بی خبر از مسیر پیش رو.
داستان ( بخش 11 )
چن وقت بعد وقتی اعضای خانواده فالکون دور هم جمع میشن رئیس فالکون میگه اعضای باند کلمنته قراره امروز دور هم جمع بشن تا نقشه نابودی ما رو بکشن الان بهترین وقته که خانواده کلمنته رو نابود کنیم.
جو میگه کافیه که با لباس خدمه وارد ساختمون بشیم و یه بمب رو زیر میزشون نصب کنیم و بوم. بخاطر همین هم جو مارتی رو آورده که موقع برگشت رانندگی کنه تا اونا فرار کنن. اونا سه تایی قرار میذارن که مارتی توی ماشین بمونه تا ویتو و جو برگردن. اینکه چرا جو اجازه نمیده مارتی هم باهاشون بیاد بخاطر اینکه جو مارتی رو اندازه برادر خودش دوس داره و نمیخواد هیچ اتفاقی براش بیافته.
بعد از اینکه این دوتا با لباس خدمه و سیبیل مصنوعی حسابی تغییر چهره میدن وارد اتاق میشن و بمب رو زیر میز کار میذارن. بعد هم با آسانسوری که از اون برای پاک کردن شیشه ها استفاده میکنن فرار میکنن. اما وقتی برمیگردن که ببینن کلمنته مرده یا نه میفهمن که زرشک. کلمنته موفق میشه فرار کنه اما وقتی ما میخوایم بریم دنبالش میبینیم که مارتی مرده.
به قدری این صحنه منو ناراحت کرد که فکرشم نمیکردم یه کاراکتر به قدری خوب شخصیت پردازی بشه که با حضور کلا ۳۰ دقیقه توی کل بازی بتونه انقد تو دل گیمرا جا باز کنه. خلاصه بعدش که کلمنته فرار میکنه ما میوفتیم دنبالشو جو حسابی انتقام مارتی رو از کلمنته میگیره. بقدری مرگ مارتی جو رو ناراحت میکنه که انقد توی بار الکل مینوشه تا اشتباهی صاحب یه بار رو میکشه.
داستان ( بخش 12 )
از اونجایی که هنری برای کلمنته کار میکرده و ما هم زدیم کل دم و دستگاه کلمنته رو نابود کردیم. حالا رفیق قدیمی ویتو یعنی هنری اومده سراغ ویتو برا کمک گرفتن. هنری از ما میخواد که ما اونو به ادی معرفی کنیم و اون شروع کنه برا کار کردن واسه فالکون.
ادی از این قضیه خوشحال میشه و میگه اعضای خانواده وینچی جدیدن خیلی چوب لای چرخ ما میکنن و میگه با کشتن لئو که مشاور وینچی هم هست یه درس درست و حسابی به اونا بدیم و این کارو به عهدی هنری میذاره. ویتو که اصلا دوست نداره بلایی سر لئو بیاد زود تر از هنری خودشو به لئو میرسونه و میگه که چون وینچی داره جلو راه فالکون رو میگیره اونا قصد دارن تو رو بکشن.
لئو میگه اینطور نیست بلکه فالکون داره مواد مخدر میفروشه و این بزرگترین خیانت توی خانواده مافیاست. از اون جایی هم که من خبر دارم میخوان منو بکشن. اینجا دو حالت داره یا وقتی هنری میاد خیلی سوسکی ما فرار میکنیم و لئو رو میبریم ایستگاه قطار یا اینکه گیر میوفتیم و هنری با صحنه سازی وانمود میکنه که لئو رو کشته که بازم ما لئو رو میرسونیم ایستگاه قطار.
بعد از انجام دادن این کار سر و کله فرانچسکا پیدا میشه و میگه اون یارویی که باهاش ازدواج کرده تو زرد از آب در اومده و بخاطر همین ما باید یه درس کوچولو بهش بدیم تا دیگه از این غلطا نکنه. همون شب سرو کله چن تا ماشین پیدا میشه و خونه ویتو رو آتیش میزنن و مافیا ویتو اسکالتا با شورت و زیر پیرن مجبور میشه خودشو به خونه جو برسونه.
داستان ( بخش 13 )
بعد از حرف زدن با جد معلوم میشه که کار پسر عموی اونیل بوده و ما هم خیلی ساده به رستورانش حمله میکنیم و دخلشو میاریم. ویتو حالا که جایی برا موندن نداشت شبا برای خواب میرفت خونه خدا بیامرز مارتی میخوابید.
فردای اون روز سر و کله هنری پیدا میشه و میگه هم خونواده کلمنته قبل از نابودی و هم خونواده فالکون الان دارن مواد میفروشن و حسابی سود میکنن. اگه این همه سود روشه چرا ما مواد نفروشیم.
جو و ویتو اولش موافق نیستن چون با این کار جون خیلیا گرفته میشه اما هنری میگه آدم احمقی که با دست خودش مواد میخره همون بهتر که نباشه.
اونا برای شروع کار ۳۵۰۰۰ دلار پول نیاز دارن تا ۱۰ کیلو مواد بخرن اما از اون جایی که انقد پول ندارن میرن پیش یه یارو به اسم برونو و در ازا دادن ۳۵۰۰۰ به اونا ازشون ۵۵۰۰۰ دلار میخواد که به این میگن نزول خوری.
اونا میدونن این کار چقد سود داره بخاطر همین قبول میکنن با کل ۳۵۰۰۰ دلار از چینیا ۱۰ کیلو مواد میخرن و شروع میکنن به فروشش.
داستان ( بخش 14 )
خیلی طول نمیکشه که هنری زنگ میزنه و میگه که فالکون از قضیه مواد خبر داره و از ما ۶۰۰۰۰ دلار پول میخواد در صورتی که نا هنوز پول برونو رو هم پس ندادیم. هنری با جو و ویتو توی پارک قرار میذاره اما وقتی میریم پارک میبینیم که هنری رو کشتن.
تنها چیزی که میفهمیم اینه که این چینیا بودن که هنری رو کشتن و پولا رو دزدیدن. جو و ویتو هم به محله چینیا میرن و بعد از کشتن کلی از چینیا وقتی از وانگ همون یارو که ازش مواد خریدیم میپرسن چرا هنر رو کشتی و میگه اون مامور فدرال بود و از کل ماموریت های ما خبر داشت.
جو و ویتو وه با حمله به اونجا حسابی خودشونو تو دردسر انداختن موضوع رو باور نمیکنن و وانگ رو میکشن و فرار میکنن. جو باربارو و ویتو اسکالتا هر دو ۵۵۰۰۰ دلار به برونو بدهکارن و هیچ پولی هم ندارن. از اونجایی که برونو به دولت متصل هس این یکی رو نمیشه کاریش کرد و باید پولشو پس داد.
داستان ( بخش 15 )
چن وقت بعد جو زنگ میزنه و میگه از فردی به اسم سالیری ماموریت گرفته تا در ازا کشتن یه پیرمرد که چن ساله از مافیا شهر خودشون فراری بوده پول خیلی خوبی بهشون میده. اما ببینید اون پیر مرد کیه. بله این همون تیکه ای هس که سر و کله دو نفر پیدا شد و توماس انجلوس قهرمان نسخه اول رو کشتن و اون دو نفر جو باربارو و ویتو اسکالتا بودن.
چن ساعت بعد ویتو برای گرفتن پول از پاپالاردو میره بندر و اونجا متوجه میشه کارگرا اعتصاب کردن. پاپالاردو بهمون میگه کمک کنیم تا اونا رو برگردونیم سر کارشون. وقتی میریم پیش کارگرا و اونا میفهمن اسم ما ویتو هس میگن باورمون نمیشه با اون بلایی که استیو سر پدرت آورده براشون کار کنی.
کاشف به عمل میاد که بله استیو پدر ویتو رو کشته و همین باعث میشه که ویتو اسکالتا استیو و پاپالاردو و هر چی آدم دارن رو بکشه و دخل رو هم خالی کنه تا پول برونو هم جور بشه. بعد از ۶ ساعت هر چی ویتو دنبال جو میگرده پیداش نمیکنه و آخر میفهمه که افراد مافیا وینچی اونو دزدیدن و وقتی میریم دنبالش خودمونم گیر میافتیم.
وقتی به هوش میایم وینچی میگه بخاطر حمله کردن شما به محله چینیا اونا حسابی با ما دشمن شدن و مدام به خانواده ما و فالکون حمله میکنن در صورتی که ما کاملا بی تقصیریمو همش تقصیر شما دوتا احمق هس پس از اول توضیح بدید که چرا این کارو کردید که نه ویتو و نه جو هیچکدوم هیچی نمیگن. بعد از رفتن وینچی ما فرار میکنیم و از اونجایی که جو حسابی زخمی شده بود اونو به دکتر میبریم و البته کل پول رو به برونو بر میگردونیم.
داستان ( بخش 16 )
چن روز بعد ویتو با صدای تلفن از خواب بیدار میشه و پشت تلفن ادی هست که میگه فالکون اوی رصد خونه شهر منتظرته و فورا خودتو برسون. توی مسیر لئو میاد سراغ ویتو و بهش میگه با کشتن چینیا جنگ خیلی بدی بین مافیا راه افتاده و تازه داستان جایی بدتر میشه که هنری واقعا مامور فدرال بوده و بخاطر اینکه ویتو و جو انتقام چنین ادمی رو گرفتن کل مافیا شهر افتادن به جون هم اما فقط یه شانس وجود داره اونم اینه که توی این ملاقاتی که قراره ویتو با فالکون داشته باشه اونو بکشیم تا لئو همه تقصیرا رو بندازه گردن فالکون و بگه که کشتیمش تموم شد.
وقتی ویتو به اونجا میرسه شروع میکنه به کشتن تمام افراد فالکون. اما وقتی به رصد خونه میرسه جو یه اسلحه میذاره رو سر ویتو تا اونو بکشه اما هرگز همچین اتفاقی نمیافته و کارلو فالکون کشته میشه. آخر کار هم وقتی میخوایم سوار ماشین لئو بشیم جو رو سوار یه ماشین دیگه میکنن که یهو از ما جدا میشه و معلوم نمیشه که کجا میرن و چه بلایی سر جو میاد و داستان تموم میشه .
بررسی گیم پلی بازی Mafia 2
پس از این که بازی Mafia 1 The City Of Lost Heaven توانست گیمرهای بسیاری را مجذوب خود کند و همچنین توانست امتیاز های بالایی از بسیاری از منتقدان کسب کند، پس از گذشت 6 سال، شرکت 2K تصمیم به ساخت قسمت دوم این بازی یعنی ( Mafia 2 ) گرفت و سرانجام در سال 2010 این بازی برای Xbox 360، PS3 و PC منتشر شد.
پس از انتشار این بازی چشمان همه به گرافیک کم نظیرش در خیره شد. همچنین این بازی با داستانی نسبتا خوب و شخصیت پردازی مناسبش توانست بین گیمرها به بازی محبوبی تبدیل شود. اما از نظر بسیاری از منتقدان و گیمرها این بازی اصلا شبیه بازی مافیا نبوده است.
منظور از این حرف این است که شما در بازی دیگر مانند نسخه اول حس نمیکنید که میان یک گروه مافیایی زندگی و کار میکنید و خبری از آن حال و هوای مافیایی نیست. بلکه شما یک بازی Open world زیبا مانند GTA را در فضای کلاسیک تجربه خواهید کرد.
این بازی اگر با یک نام مستقل از مافیا منتشر میشد قطعا موفقیت های بیشتری کسب میکرد اما همین وفادار نبودن به سبک مافیایی باعث شد تا نمراتش در حد نسخه اول بازی نشود. در ادامه یک نگاه کلی به این بازی میاندازیم و نقاط قوت و ضعف بازی را مورد بررسی قرار میدهیم.
نکات مثبت در گیم پلی بازی
گیم پلی بازی Mafia 2 بسیار خوب از آب درآمده است اما خب مانند اکثر بازی های دیگر از نقاط ضعفی نیز بخوردار است
. در ادامه ابتدا نقاط قوت سپس نقاط ضعف گیم پلی را مورد بررسی قرار میدهیم.
پس از شروع بازی اولین نکته از گیم پلی که به چشم میآید سیستم کاورگیری و تیراندازی بازی است که واقعا به خوبی کار شده بود. هوش مصنوعی دشمنان نیز در سطح بسیار خوبی قرار داشت به طوری که چند لحظه از کاور بیرون ماندن مساوی با مرگ بود و همچنین دشمنان نیز مقابل شما راه نمی رفتند بلکه آن ها نیز در نزدیک ترین مکانی که میتوانستند پناه میگرفتند و از آن جا به شما تیراندازی میکردند. تنوع سلاح ها بازی هم قابل قبول بود و هر کدام از سلاح ها در مواقع خاصی به کار میآمدند.
دربازی مبارزات نزدیک نیز وجود داشت که واقعا عالی کار شده بود، این مبارزات بسیار واقع گرایانه بودند و انجام دادن آن ها زیاد هم آسان نبود.
اگر کمی مکث میکردید حریفتان به خوبی از خجالت شما درمیآمد. در کل مبارزات بازی چه تن به تن چه با اسلحه از نقاط قوت بازی محسوب میشوند. بخش بعدی بسیار خوب بازی رانندگی و ارتقا اتومبیل ها بود که بسیاری از گیمر ها را ساعت ها به خود مشغول میکرد.
تنوع بسیار زیاد و عالی ماشین ها در بازی به گونه ای بود که رانندگی با هرکدام تجربه متفاوتی برای بازیکنان بود. در کنار این تنوع خوب گاراژ هایی در سطح شهر قرار داشتند که با رفتن به آن ها میتوانستید ماشین خود را ارتقا دهید و یا زیبا تر کنید.
ارتقا ماشین ها چه از لحاظ سرعت و قدرت موتور و چه از نظر هندلینگ و کنترل ماشین امکان پذیر بود و بعد از این که از گاراژ بیرون میآمدید و کمی با ماشینتان در شهر حرکت میکردید به خوبی این تغییرات انجام شده را حس میکردید. شما در بازی کار های جانبی نیز میتوانستید انجام دهید که از لذت بخش ترین آن ها سرقت از مغازه های مختلف بود که البته برای انجام این کار باید خطر مقابله با کلی پلیس را نیز به جون بخرید.
نقاط ضعف گیم پلی بازی
خب حال وقت آن است که چندتا از مشکلات بخش گیم پلی را نیز عنوان کنیم. اولین مشکل و بزرگ ترین مشکل آن، کوتاه بودن گیم پلی بازی است.
به گونه ای که اگر شما یک صبح تا شب پای بازی بنشینید بازی را تموم خواهید کرد (حدود 12 ساعت) در صورتی که Mafia 1 واقعا گیم پلی چالش برانگیز و طولانی ای داشت.
دومین مشکل بازی از نظر بسیاری از منتقدان یکنواخت شدن آن است. به طوری که شما امروز ماموریت میگیرید، چند نفر را میکشید و شب میخوابید و فردا هم به همین صورت و… البته درگیر شدن با داستان بازی کمی این مشکل را کم رنگ میکند اما باز هم کمی ناخوشایند است.
دیگر مشکل بازی، نبودن مراحل فرعی در شهر بزرگ Empire Bay است. اکثر طرفداران سبک Open World علاقه خاصی به ماموریت های فرعی بازی های این سبک دارند اما شما در این بازی با ماموریت های فرعی دست و پنجه نرم نمیکنید.
به طور کلی اگر بخواهیم گیم پلی بازی را ارزیابی کنیم، در سطح نسبتا خوبی قرار دارد، اما میتوانست بهتر از این نیز باشد.
بازی Mafia 2 در بخش گرافیک واقعا حرفی برای گفتن باقی نگذاشت.
گرافیک بازی
از لحظه شروع بازی، گرافیک زیبا و فیزیک منعطف بازی هستند که بیشتر از هرچیز به چشم میآیند. فیزیک بازی از مرحله اول در جنگ جهانی، پس از انداختن نارنجک به داخل خانه و تخریب دیوارها و اشیا درون اتاق شما را حیرت زده میکند.
پس از آن هنگامی که به شهر Empire Bay میروید و سوار ماشین جو میشوید، مشاهده میکنید که با حرکت کردن ماشین برف هایی که روی سقف انباشته شده بودند، ذره ذره توسط باد در هوا پخش میشوند و در همین حین است که توجه شما با نور چراق های شهر و برفی که آرام آرام از مقابل آن ها عبور میکند جمع میشود.
پس از آن مردم را میبینید که بعضی ها دستانشان در جیبشان است و خود را گرم میکنند و بعضی چتر بر سرخود گرفته اند. در شب های برفی فضای غمگین و احساسی خاصی برا شهر حاکم میشود که در کنار رانندگی با یک ماشین کلاسیک لوکس که طراحی آن به بهترین نحو ممکن انجام شده است، واقعا حس خوبی به آدم منتقل میکند.
طراحی چهره کارکتر ها در بازی
به طراحی چهره ها و شخصیت پردازی بازی نیز نمیتوان ایرادی گرفت. جو فردی شوخ طبع و خوش گذران و ویتو پسری با اراده و به طور کلی هرکس به بهترین نحو ممکن در نقش خود قرار دارد. طراحی ساختمان ها و اماکن داخل بازی با آن نمای آجری خاص، واقعا چشم نواز هستند.
نیمی از بازی در فصل زمستان جریان دارد و نیمی در فصل بهار که هرکدام زیبایی خاص خود را دارند. هنگامی که به فصل بهار میرویم، حس رفتن به یک اتمسفر و فضای جدید به شما دست میدهد. در بهار به جای آن شب های برفی و غمگین شهری شاداب را میبینید که زندگی در آن جریان دارد.
از دیگر نقاط قوت گیم پلی میتوان به تکان خوردن کت و کراوات ویتو به هنگام راه رفتن و دویدن اشاره کرد که متناسب با جهت حرکت ویتو و سرعت او آن ها نیز تکان میخوردند. در Mafia 2 به ریز ترین نکات در بخش گرافیک توجه شده بود مانند ماندند خون و جای زخم روی صورت شما پس از درگیری و نشستن برف روی ماشین ها و…. گرافیک بازی را چه از لحاظ هنری و چه از لحاظ فنی میتوان یک قدم جلوتر از تمامی بازی های سال 2010 دانست زیرا تا آن زمان هیچ بازی ای با این جزئیات گرافیکی و فیزیک تخریب پذیر منتشر نشده بود.
موسیقی و صداگذاری بازی Mafia 2 مانند گرافیک آن بسیار زیبا و عالی ازآب درآمده است. موسیقی های بازی که در صحنه های سینمایی میان بازی نواخته میشوند بسیار زیبا هستند. همچنین اگر علاقهمند به موسیقی های کلاسیک باشید، از لحظه لحظه بازی مخصوصا رانندگی، لذت خواهید برد چراکه آهنگ هایی که از رادیو ماشین پخش میشوند واقعا زیبا هستند.
آن شب های برفی زیبا در شهر Empire Bay درکنار این موسیقی ها واقعا حس خوبی به گیمر ها منتقل میکنند. فضا سازی در بازی فقط توسط گرافیک انجام نمیشود. بلکه با ترکیب موسیقی ها و صداهای محیط با گرافیک زیبا این امر به بهترین نحو انجام میشود. سازندگان بازی Mafia 2 این نکته را به خوبی درک کرده اند و تواستند به خوبی این از پس این بخش برآیند.
صداگذاری خوب بازی نیز به این زیبایی ها میافزاید. لب و دهن شخصیت ها، حرکات بدن آن و حالت چره های آن ها به خوبی با حرفی که میزنند هماهنگی دارد و میتوان احساس هر فرد در هنگام صحبت کردن را به خوبی درک کرد. همچنین صداگذاری ماشین ها، سلاح ها و صدا های محیط بازی نیز به بهترین نحو ممکن ساخته شده اند و دوری و نزدیکی صدا ها نسبت به شما کاملا برایتان ملموس خواهد بود.
بازی مافیا 2 به عنوان یک بازی Open world عملکرد بسیار خوبی داشت و با داشتن گرافیک بسیار زیبا و داستانی جالب مخاطبان زیادی جذب کرد.
یکی از بخش های جالب بازی بخش پلیس های بازی هست که اگر تند بری جریمه میشی، اگه تصادف کنی جریمه میشی، اگه دزدی کنی یا آدم بکشی دستگیر میشی که میتونی با رشوه دادن به پلیسا اونا ولت کنن، اگه پلیس بکشی اونا میان سراغت و هر جا بری دنبالتن تا بمیری یا ۵۰۰ دلار پای تلفن بدی و اون موقع پلیسا ولت کنن.
The Review
نقد نکات مثبت و منفی بازی Mafia 2
با نقد بازی نوستالژیک Mafia 2 که قطعا همه با آن خاطره داریم با GATG همراه باشید.
PROS
- طراحی عالی صورت کارکار ها
- گرافیک عالی
- قابلیت تقویت ماشین
- تنوع خودرو
- داستان زیبا
CONS
- گیم پلی کوتاه
- دور شدن از مجموعه بازی های مافیا